|
Monday, December 29, 2003
Sunday, December 28, 2003
كلبه ام آتشكي داشت
تو هيزم بانش
آتش افسرد
نبردي نامش...
فصل رطب باز مي رسد
اين بار اما
خرماها بر نخيل مي خشكند..
Saturday, December 27, 2003
نفسي هست هنوز
وراي هوارها
آوارها
و سرانگشتان كوچكي
كه توانشان نيست
بيش خاك را شكافتن
آسمان كو؟
Monday, December 22, 2003
يلدا شبي بود
نوشته بودم
مؤمنم بر سوگندت
گفته بودي مي نويسي
نوشته بودي...
پائيز بود
رفته بودي آنسوتر از البرز
آنسوي ِ آسمانْ نيلي تر است
و مرغان مهاجر بالا پروازتر...
نوشتم
واژه شراب است
فاصله سراب..
غسل عشق دادمت
به شراب بوسه
واژه گريخت
سپيدي شد شعر...
نوشتم
زمستان كه بيايد
عاشق اگر باشي
شاعر هم مي شوي...
Friday, December 19, 2003
سرانجام هزار سال گذشت..
من از
من به من رسيدم
" تو "
آمد
نشست
به جاي نقطهء " نون " ....
Tuesday, December 16, 2003
آمدي و خواندي و نخواندي و رفتي
شايد كه مهم نيست...
Monday, December 15, 2003
چرا هيچگاه نخواندي ام:
"
شاعرهء كوچك من "
به بهانهء حتي اگر يك شعر سادهء پريشان...؟
Saturday, December 13, 2003
برف آمده...
چيزي نمانده به آن كوچه كه هزار سال دورتر با هم از آن گذشتيم
لابلاي برفها چيزكي بود
بي نام
با گلوله برفي نشانش گذاشتيم
تا روزي كه هزار سال گذشته باشد
مي خواهم امروز به ميعادگاه هزارساله مان روم
نام كوچه ها را ابليس ساليان فرسوده ست
نشانِ برفي مان اما
بي گمان خواهد بود..
|